كيان خيلي وقته دارم با خودم كلنجار ميرم تا اينا رو بنويسم. چي شده؟ خيلي وقته كه مي بينمت و وقتي مي بينمت نمي دونم كه چي تو نگاته كه قلبم درد مي گيره و وقتي تو نگام مي كني نمي تونم نگات كنم چون حس مي كنم تا ته وجودمو مي خوني تا ته دردمو. به هر حال ما اون قدر دوست نيستيم كه به هم كمك كنيم و من كوچكتر از اونم كه بتونم بهت كمك كنم ولي مي خوام بدوني كه دوست دارم و نمي خوام ناراحت باشي خوب باش و بخند تا منم بخندم
كياندخت نوشته هات بي نظيره
پاسخحذفمن تازه مي فهمم كه تو مدرسمون چه قدر بچه هايي داريم كه افكار پخته اي دارن طوري كه فكراي من دربرابرشون واقعا احمقانه اس
تو يكي از اون انسان هايي هستي كه واقعا براش احترام قائلم هر چند كه نمي شناسمت
چاکرم...
پاسخحذفكيان خيلي وقته دارم با خودم كلنجار ميرم تا اينا رو بنويسم. چي شده؟ خيلي وقته كه مي بينمت و وقتي مي بينمت نمي دونم كه چي تو نگاته كه قلبم درد مي گيره و وقتي تو نگام مي كني نمي تونم نگات كنم چون حس مي كنم تا ته وجودمو مي خوني تا ته دردمو. به هر حال ما اون قدر دوست نيستيم كه به هم كمك كنيم و من كوچكتر از اونم كه بتونم بهت كمك كنم ولي مي خوام بدوني كه دوست دارم و نمي خوام ناراحت باشي خوب باش و بخند تا منم بخندم
پاسخحذفبـــــــهاره...!
پاسخحذفبـــــــهاره...!
به مارمولك:
پاسخحذفبله؟ بله؟ چي شده؟
به كيان:
قصد نداري يه چيزي بنويسي احيانا؟
بابا حوصلم سر رفت
اندوه تقلبی.
پاسخحذف