۱۳۹۰ اسفند ۲۷, شنبه




ارغوان اين چه رازي است كه هر بار بهار
با عزاي دل ما مي آيد؟
كه زمين هر سال از خون پرستوها رنگين است
وين چنين بر جگر سوختگان
داغ بر داغ مي افزايد؟
ارغوان پنجه خونين زمين
دامن صبح بگير
وز سواران خرامنده ی خورشيد بپرس
كي بر اين دره ی غم مي گذرند؟

سایه