۱۳۸۹ تیر ۹, چهارشنبه

برای آنکه دوستش دارم، شقایقم، رفیقم، فرزندم، همه چیزم


می دونی رفیق؟ من یه آدم مزخرفم که خیلی از اوقات نمی فهمم که....بی خیال

دستش که دستم را گرفت گرم بود

لبخند همیشگی اش _ زهرخندش_ از ته قلب بود

روزی که نفرت را دید غم داشت

پذیرفتن زشتی ها برای زیبایی رنج داشت

پیدا کردن معنای دوست داشتن سخت بود

رفتن راه دراز و بی برگشت سخت بود

دیدن غم در چشمان رفیق کفترباز هم سخت است

صاف بودن هم درد دارد

تنها ماندن گاهی زجر دارد

گم شدن کمی لذت دارد

قلب پاک داشتن هم درد دارد

غم را پنهان کردن انگار دیگر کاری ندارد

چشمانش اما با من حرف دارد

عادت نکردن رنج دارد

....

اما وجودش کیف دارد

زنده بودنش کیف دارد

....

این همه خوب بودن چی؟ سخت است ؟

درد دارد؟ رنج دارد؟ غم دارد؟

شاید هم کیف دارد....

* مدت هاست که قدم در راه گذاشتی، خیلی قبل تر از وقتی که من بهت بگم، خیلی قبل تر از وقتی که من بخوام .

من بالاخره پیدات کردم.پیدا کردم اون کسی رو که می خواستم. امیدوارم هرگز دوباره گمت نکنم. باش، همیشه باش، همیشه

* ببخش من رو

* نتونستم تا یازدهم طاقت بیارم

* تولدت مبارک




۷ نظر:

  1. کیان...کیان...کیان..
    الان که خوش نیست حالم...تو صاف و پاک می خواستی یه حرکتی انجام بدی ولی یه خورده فراموش کردی ،که در اصل من چه خان ...راستش عیب نداره...شرمندم...بد رفتاری کردم.بگذریم.
    ببخش...
    تبریک می گم بعد فوت مهدی از سوم راهنمایی یه قطره اشک این گوشه ی چشم هام خونه کرد...بد حرف زدم...دارم این بین دیوونه.
    درست می شه حل می شه.
    هنوز بهت می گم لعنتی.این بهترین کادوی تولدم بوده.می فهمی؟لعنت به بهت.منم دوست دارم.نه به معنی کلمه و لیلی و مجنون به معنی اون نگاه معنی دار همیشگیت.
    دوست دارم.

    پاسخحذف
  2. فکر کنم الان خل می شم.می یای یه امین آباد بزنیم؟
    از الان عضو هم داریم...
    متاسفانه کیان من تو رو هم مثله شفیق قول می دم ول نکنم.هرکدوم از شماهارو به شکل خاص و کنار هم.
    مزسی از تو کیان که بهم نشون دادی حرف هام نشونه ی ساز مخالف زدنم نبود...مرسی که بهم یاد دادی پشتکار رو ول نکنم.مرسی که بهم یاد دادی سازگار نشم.مرسی که اخم کردی بهم.زیاد اخم کردی...هی که من این اخم رو به یه دنیا هم نمی دم...کیان کیان...
    مرسی که اومدی...مرسی که بودی.خودت.مرسی که خودت بودی.مرسی کیان.مرسی.مرسی.مرسی.

    پاسخحذف
  3. خودم می دونم چه گندی زدم اصلا یک لحظه هم از ذهنم رد نشد که ممکنه یه همچین اتفاقی بیفته، داشتم همه چیز رو از بیرون می دیدم. الان نمی تونم تو چشات نگاه کنم رفیق. ای بابا....

    پاسخحذف
  4. در ضمن فقط من نبودم من داشتم یه آدم خوبی رو که شاید بیشتر از من می خواست خوشحالت کنه همراهی می کردم یه آدمی که الان کل تهران رو زیر پا گذاشته تا...

    پاسخحذف
  5. ممنونم..پدر جان،رفیق لعنتی خودم ...دارم به این سکسکه ی دردِ خودم می گم ...
    باهار می یاد غصه نخور.
    باهار می یاد غصه نخور..
    باهار می یاد غصه نخور...
    دیو کلا گله داره ،ما که تو دلامون ،غصه جا نداره.

    پاسخحذف
  6. حسودیم شد ....شدشدشدشدشدشدشدشدششدشدشدشدششدشد.......ترکیدم!

    پاسخحذف
  7. رفیق جان حسودی نداره که! در قلب ما جا داری!!

    پاسخحذف