۱۳۸۹ تیر ۱۲, شنبه

هذیان


صدایش می پیچد. غرغر های همیشگی. این "هر بار" می چرخد و می چرخد. اصلا از چرخش بدم می آید. از بیرون صدای جوشکاری می آید و من چشم هایش یادم نمی رود. جای دندان هم هست. همان که قرار بود تسکینی باشد برای آنچه که شاید نمی دانم. اخم ها هم کار خودشان را کردند، فهمیدم. تکرار نخواهد شد رییس.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر