۱۳۸۹ خرداد ۳۱, دوشنبه


احساس درد می کنی توی سرت و لثه هایت. شقیقه هایت... وسط پیشانیت ترک می خورد و می شکافد، مثل ظرف آبی که توی فریزر یخ زده و ترکیده باشد. شاید مغزت بیرون بزند و خون روی صورتت جاری شود. نمی دانم چقدر طول می کشد که بمیری ولی زود تمام می شود. بعد همه ی درد هایت تمام می شوند.............همه چیز تمام می شود.

۵ نظر:

  1. کی این تموم، تموم می شه دوست داشتنی جان؟

    پاسخحذف
  2. اما باید قبول کرد که این درد خیلی قشنگ تر از دردهای دیگه هست...

    پاسخحذف
  3. قشنگ تره اما بحث سر تحمل کردن و طاقت آوردنه.آدمای قوی طاقت میارن و ضعیف ها یا خودکشی می کنن یا افسردگی می گیرن و می خوان زود تر تموم شه یا سعی می کنن خودشونو کور کنن. ولی من کور نیستم، من نمی خوام تموم شه...

    پاسخحذف
  4. منظورم از تموم ،اینه که کی این معنای نقطه ته خط تموم می شه.
    تموم ،پایان انگار یه مانعه از نظرم...
    همه هی منتظرش می شن..نقطه ی پایان...
    من می خوام ازش استفاده نکنم.نبینمش.
    نمی دونم شاید غیر منطقیه...ولی ...

    پاسخحذف