لختههای خون بیرون میریزند. خونِ غلیظ و تیره کش میآید.
از من بیرون میریزد. تکههای کندهشده از رحمم بیرون میریزد. خالی میشوم. چیزی
از درونم کنده میشود و بیرون میریزد. تکههای تنم کنده میشود و بیرون میریزد.
دیدهام سیاه میشود. جهان دوّار میشود. تن سست میشود. شعلهور میشود. جریان
سیال داغی در تن میخزد. راحت میشوم.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر